حکایت درخت عشق
خلاصه بگویم دخترک مادرانگی را برای مادری نوپا شرح دادم. هرچه گفتم کم بود. هرچه خواندم یک بیت بود! این دنیایی نیست که با یک عکس بتوان توصیفش کرد. از سختیهایش بگویی دلشان میلرزد، از شادمانیهایش هرچه بگویی باورشان نمیشود. دخترک قصه من و تو نابترین قصه عاشقانگیست حکایت اولین لبخند زیبای تو به صورت من، که هیچگاه فراموشم نخواهد شد حکایت اولین دوستت دارمها، بوسههای نابلد و دستهایی که دور گردنم حلقه شدند حکایت ذوق دلهامان وقت بهم رسیدنها، نگاههایی پر از حرف و شیطنتهای کودکانه ما با هم کوچک من یک روز حکایت درخت عشق را برای زنی گفتم، درختی که نهالش را با پدر کاشتیم و طوفانها و زمستان...
نویسنده :
مامان پریناز
16:28